دارم این احساس وقت رفتن است

روز آخر، حال و روز خوب داشت
چهره‌ای نیلی ولی محجوب داشت

رنگ رویش رنگ برگ زرد بود
منتظر بر مرگ خود با درد بود

گرچه با زحمت ز جا برخاست او
خانه را از عطر خود آراست او

با قدی خم تکیه بر زانو نمود
با مشقت خانه را جارو نمود

دست بر بال و پر پروانه زد
گیسوان مجتبی (ع) را شانه زد

شست‌وشویی داد روی زینبین (س)
جامه‌ای نو کرد بر قد حسین (ع)

کودکان با حس و حال مادری
داشتند آن روز، روز دیگری

غنچه لبخند بر لب‌ها شکفت
هر یکی با دیگری این گونه گفت:

درد مادر از شفا مغلوب شد
شکر حق گویید، حالش خوب شد!

طفلکان مسرور اما بی‌خبر
بی‌خبر از آنچه می‌آید به سر

لیک دریایی که بحرانی شود
بعد از آرامش چه طوفانی شود

نیمه‌ای از روز هم نگذشت، آه
درد سوی پیکرش برگشت، آه

گفت با «اسما» که دردم بر تن است
دارم این احساس وقت رفتن است

گشته‌ام از شوق بابم منجلی
این سخن برگو تو از من با علی (ع)

کای علی جان! فاطمه دلریش توست
رفت از دنیا دلش در پیش توست  

 

                                                                  محسن غلامحسینی

بدون شرح

الجار ثم الدار 

 

 

 

                                      یافاطمه الزهرا

کربلا انتهای کوچه توست

مثل هرروز، روز خانه ما
با قنوت تو می‌شود آغاز
بعد آغوش می‌گشایی و ما
به هوای بهشت در پرواز

جدّمان گفته بود بوی بهشت
از پَر چادرت گرفته وجود
راست می‌گفت، صبح‌ها پیداست
که بهشت برین نگاه تو بود

دل مظلوم حضرت مولا
شور می‌زد در این مدینه تو
یادمان هست جدّمان احمد
بوسه می‌زد به دست و سینه تو

مثل هر روز زندگی جاری است
تو و دستان نازک و دستاس
با سرانگشت خود بیا و شانه بزن
به سر دختران پراحساس

ناگهان در سکوت خانه ما
با صدای مهیبِ دقُ الباب
به خودم آمدم ... و ترسیدم ...
مادرم رفت سمت در بی‌تاب

کیست آن سوی در ... نمی‌داند
خانه مرتضی است این خانه
با غلاف غضب که می‌کوبد؟
بر شکوه و جلال کاشانه

نعره می‌زد که تازیانه کجاست؟
مادرم پشت در سپر شده بود
آتش از خانه‌مان زبانه گرفت
باز هم مادرم پدر شده بود

ناگهان لحظه در سکوت شکست
چشم‌ها را به سمت ماه کشید
میخ آتش گرفته و پهلو
رنگ مادر پرید و آه کشید

فضه! آغوش درد را بگشا
رفت انگار مادرم از دست
فضه!... آرام‌تر ... تو را به خدا
به گمانم که پهلویش بشکست

کاش آتش گرفته بود تنم
تا نمی‌دیدم ماجرای تو را
ریسمان بر دو دست بابا بود
تازه می‌فهمم دردهای تو را

مثل هر روز نیست امروزم
تا همیشه پُر است از هجران
با دو دستش قنوت ... نه یک دست
آه در بازویش نمانده توان

رنگ توفان گرفت بغض پدر
اشک می‌آمد از دو چشم ترم
تا کبودی صورتت را دید
رو گرفتی دوباره از پدرم

گفته بودی که داغ تو تلخ است
قصه‌ام هرم و دود دارد و من
مخزن‌العشق فاطمه انگار
داغ‌های کبود دارد و من
عطر چادر نماز مادر من
بوی پس کوچه‌های بارانی است
این نماز نشسته‌ات مادر
چقدر بی‌قرار توفانی است

آستین در دهان گرفته‌ام و
گریه‌هایم امان نمی‌دهد امشب
بعد این چند سال می‌فهمم
که چرا زود پیر شد زینب

ارث بردم من از تو داغت را
کربلا انتهای کوچه توست
آه آتش گرفته پهلویم
روی نی کربلای کوچه توست

کربلا داغ‌ها مکرر شد
آمدم کربلا شهید شدم
روی نیزه بلند می‌گویم
پیش داغ تو رو سپید شدم

1390.01.28 شام شهادت حضرت زهرا (س)  

                                                                                 حامد حجتی

علت انتخاب نام قوه

مشغول خواندن قرآن بودم که به آیه ی ۶۰سوره ی مبارکه ی انفال رسیدم (واعدوا لهم مااستطعتم من قوه...)مشتاق رجوع به تفسیرش شدم , در ذیل تفسیر فراز ذکر شده به نکات قابل توجهی رسیدم .

خداوند میفرماید:تا آنجا که میتوانید از تجهیزات برای خود آماده کنیدو... 

این پیام حق تعالی برای همه ی دورانهاست چرا که قدمت جبهه ی حق وباطل به اندازه ی تاریخ است والبته قول حتمی خداوند است که پیروز حقیقی این نبرد سهمگین وطولانی حق است(و من اصدق من الله حدیثا)و این پیروزی با عمل به آنچه خداوند متعال گفته است قابل سترسی است. 

والااگرفکرکنیم که صرف وجود ما در جبهه ی حق مایه ی سعادت ماست باید گفت که کور خوانده ایم و این نشانه ی فهم سطحی و حتی نفهمیدن دین است وعاقبت کسانی بااین طرز تفکر-عاقبت قوم سبا خواهد بود که به دستور خدا(امربه معروف ونهی از منکر) عمل نکردند. 

حال خداوند بعنوان ستون پنجم  حق طلبان در جبهه ی باطل که از تمام امکانات وتجهیزات آنهامطلع است ,به ما که مدعیان حق هستیم گفته است که خودرا مجهز کنیدتا دشمنان خودوخدا رابترسانید. 

باتوجه به این آموزه های اسلام اگر مسلمانان درطول تاریخ به آنها عمل میکردند امروز مسائلی مانند غزه وترس منفور اعراب پست و... پیش نمی آمدوبا این عدم عمل به دین به کجا می خواهیم برویم نمی دانم .به هرحال اگر مابنا را بر عمل بگذاریم با ید این سوال را مطرح کنیم که این تجهیزاتی که خداوند منان گفته شامل چه چیزهایی می شود . 

پاسخهای فراوانی به این پرسش داده شده عده ای ابزار نظامی را عنوان کرده اند,جمعی افراد ورزیده و جنگجو را عنوان کرده اند و... 

بایدگفت اینها درست است ولی کلمه کوچک اماوسیع قوه تمام نیروهای معنوی ومادی راکه موجبات تقویت جبهه ی حق وحق طلبان را فراهم می آورد شامل می شود.  

حتی یکی از مفسرین رنگ مو یی را که موجب جوان نمایی پیران وایجاد رعب در دل نیرو های دشمن می شود راهم در ذیل معنی قوه آورده است.همچنین درمورد جنگ حنین آمده است که مشرکین شعار اعلی هبل(بزرگ بادهبل)راسر سرمیدادند نبی اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)به مسلمانان دستور دادند بگویید الله اعلی و اجل/آنان می گفتند انا لناالعزی و لا عزی لکم.حضرت (صلی الله  علیه وآله وسلم)فرمودند بگویید:الله مولانا و لا مولا لکم.یعنی سید ما رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم)حتی ازشعارهایی که موجب تقویت روحیه ی حق طلبان می شد غفلت نمی کردند. (برگرفته از تفسیر شریف نمونه)

باتوجه به این مطلب بسیار مهم زمانی که در پی نامی برای وبلاگم بودم نامی بهتر از قوه نیافتم زیرا نفس این کار خود قوه ای برای اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه وآله وسلم)است.

درپایان بایداین نکته را متذکر شوم که با توجه به مقوله جنگ درزمان ما که پسوند نرم را بدنبال خود یدک می کشد و وسیع ترین میدان کارزار آن فضای مجازی است برذمه هر انسان دغدغه مند است که وارد این عرصه بشود و شروع به فعالیت کند(حتی در حد دادن اطلاعات بسیار کم)چرا که اگر این جنگ سرنوشت ساز را ببیند ودست بکار نشود مانند همان کسانی است که ندای هل من ناصر را شنیدند ولی لبیک نگفتند وحتی عده ای که خود ولی را خواندند در حمایتش جا ماندند و بدتر از آن در مقابل ولی ایستادند. 

به امید روزی که برای نظام وانقلاب اسلامی وصاحب اینها حضرت حجت( ارواحنا وارواح العلمین لتراب مقدمه فدا/عجل ا... تعالی فرجه الشریف)و نائب بر حقش امام خامنه ای (حفظه الله)قوه ای حتی در حد رنگ مو ویا شعار روحیه بخش باشیم. 

                                                          (التماس دعا) 

                                                            * صلوات*